میخواهم خوابِ اقاقياها را بميرم.
خيالگونه
در نسيمی کوتاه | |
که بهترديد میگذرد |
خوابِ اقاقياها را
بميرم.
میخواهم نفسِ سنگينِ اطلسیها را پرواز گيرم.
در باغچههایِ تابستان،
خيس و گرم | |
به نخستين ساعاتِ عصر |
نفسِ اطلسیها را
پرواز گيرم.
حتا اگر | |
زنبقِ کبودِ کارد |
بر سينهام
گُلدهدــ
میخواهم خوابِ اقاقياها را بميرم در آخرين فرصتِ گل،
و عبورِ سنگينِ اطلسیها باشم
بر تالار اُرسی
به ساعتِ هفتِ عصر.