بر زمينهیِ سربییِ صبح
سوار | |
خاموش ايستادهاست |
و يالِ بلندِ اسباش در باد | |
پريشانمیشود. |
خدايا خدايا
سواران نبايد ايستادهباشند
هنگامی که
حادثه اخطارمیشود.
سواران نبايد ايستادهباشند
هنگامی که
حادثه اخطارمیشود.
کنارِ پرچينِ سوخته
دختر | |
خاموش ايستادهاست |
و دامنِ نازکاش در باد | |
تکانمیخورد. |
خدايا خدايا
دختران نبايد خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نوميد و خسته | ||
پير میشوند. | ||