به چرک مینشيند | |
خنده |
به نوارِ زخمبندیاش ار | |
ببندی. |
رهایاش کن
رهایاش کن | |
اگر چند |
قيلولهیِ ديو | |
آشفتهمیشود. |
چمن است اين
چمن است
با لکههای آتشخونِ گُل
چمن است
با لکههای آتشخونِ گُل
بگو چمن است اين، تيماجِ سبزِ ميرغضب نيست
حتا اگر | ||
ديری است | ||
تا بهار |
بر اين مسلخ
برنگذشتهباشد.
تا خندهیِ مجروحات به چرک اندر ننشيند
رهایاشکن
رهایاشکن
چون ما | ||
رهایاشکن! |