در مرز نگاه من | |
از هرسو |
ديوارها | |
بلند |
ديوارها | ||
چون نوميدى | ||
بلندند. |
آيا درون هر ديوار | |
سعادتى هست |
و سعادتمندى
و حسادتى؟ـ
که چشماندازها | ||
از اينگونه | ||
مشبکند، |
و ديوارها و نگاه
در دوردست هاى نوميدى | |
ديدار مىکنند، |
و آسمان | ||
زندانى است | ||
از بلور؟ |