ريشهها در خاک
ريشهها در آب
ريشهها در فرياد.
ريشهها در آب
ريشهها در فرياد.
شب از ارواحِ
سکوت سرشار است
و دستهايی که ارواح را میرانند
و دستهايی که ارواح را به دور | ||
به دوردست | ||
میتارانند. |
ــ | دو شبح در ظلمات |
تا مرزهایِ خستهگی رقصيدهاند. |
ــ | ما رقصيدهايم |
ما تا مرزهایِ خستهگی رقصيدهايم. |
ــ | دو شبح در ظلمات | |
در رقصی جادويی، خستهگیها را بازنمو | دهاند. |
ــ | ما رقصيدهايم |
ما خستهگیها را بازنمودهايم. |