باران

آن‌گاه بانویِ پرغرورِ عشقِ خود را ديدم
در آستانه‌یِ پُر نيلوفر،
که به آسمانِ بارانی می‌انديشيد

و آن‌گاه بانویِ پُرغرورِ عشقِ خود را ديدم
در آستانه‌یِ پُر نيلوفرِ باران،
که پيرهن‌اش دست‌خوشِ بادی شوخ بود.

و آن‌گاه بانویِ پرغرورِ باران
در آستانه‌یِ نيلوفرها،
که از سفرِ دشوارِ آسمان بازمی‌آمد.

<< Previous Poem                   Next Poem >>