نگران،
آن دو چشمان است،
دورِ سوى آن دو سهيل که بر سيبستانِ حياتِ من مىنگرد
تا از سبزينهگىى نارسِ خويش
سرخ برآيد.
آن دو چشمان است،
دورِ سوى آن دو سهيل که بر سيبستانِ حياتِ من مىنگرد
تا از سبزينهگىى نارسِ خويش
سرخ برآيد.
سختگير و آسانمهر
در فراز کن که سهيل مىزند!
سهيلانِ مناند
ستارهگانِ هماره بيدارم،
و دروازههاى افق
بر نگرانىشان گشوده است.
ستارهگانِ هماره بيدارم،
و دروازههاى افق
بر نگرانىشان گشوده است.