«ــجهان را که آفريد؟»
«ــ | جهان را؟ |
| من |
| آفريدم! |
| بهجز آن که چون مناش انگشتانِ معجزهگر باشد |
| که را توانِ آفرينشِ اين هست؟ |
«ــ | جهان را |
| چهگونه آفريدی؟» |
«ــ | چهگونه؟ |
| به لطفِ کودکانهیِ اعجاز! به جز | آن که رويتی چو مناش باشد | | ( | تعادلِ ظريفِ يکی ناممکن | | در ذُروهیِ امکان) |
|
| که را طاقتِ پاسخگفتنِ اين هست؟ |
|
| به کرشمه دستبرآورده |
| جهان را |
| به الگویِ خويش |
| بريدم.» |
مرا اما محرابی نيست،
که پرستشِ من |
| همه |
| | برخورداربودن است. |
مرا بر محرابی کتابی نيست،
که زبانِ من |
| همه |
| | امکانِ سرودن است. |
مرا بر آسمان و زمين |
| قرار |
| | نيست |
چرا که مرا |
| منيّتی درکارنيست: |
نهمنام من.
به زبانِ تو سخنمیگويم
و در تو میگذرم.
فرصتی تپندهام در فاصلهیِ ميلاد و مرگ
تا معجزه را
امکانِ عشوه |
| بر دوام ماند. |