دهليزی لاينقطع
در ميانِ دو ديوار،
در ميانِ دو ديوار،
و خلوتی | |
که بهسنگينی |
چون پيری عصاکش | ||
از دهليزِ سکوت | ||
میگذرد. |
و آنگاه | |
آفتاب | |
و سايهيی مُنکسر، | |
نگران و | |
مُنکسر. |
خانهها | |
خانه خانهها. | |
مردمی، | |
و فريادی از فراز: |
ــ | شهرِ شطرنجی! |
شهرِ شطرنجی! |
دو ديوار
و دهليزِ سکوت.
و دهليزِ سکوت.
و آنگاه | |
سايهيی که از زوالِ آفتاب دممیزند. |
مردمی،
و فريادی از اعماق:
ــ | مهره نيستيم! |
ما مهره نيستيم! |