" طنين " " با تشكر از: سميراي گرامي "
به روي شط وحشت برگي لرزانم
ريشهات را بياويز
من از صداها گذشتم
روشني را رها
کردم
روياي کليد از دستم افتاد
کنار راه زمان دراز کشيدم
ستاره ها در سردي رگ هايم لرزيدند
خاک تپيد
هوا موجي خورد
علفها ريزش رويا را در چشمانم شنيدند
ميان دو دست تمنايم
روييدي
در من تراويدي
آهنگ تاريک اندامت راشنيدم
"نه صدايم"
"نه روشني"
"طنين تنهايي
تو هستم "
"طنين تاريکي
تو"
سکوتم را شنيدي
به سان نسيم از روي خودت بر خواهم خاست
درها را خواهم گشود
در شب جاويدان خواهم وزيد
چشمانت را گشودي...
شب در من فرود آمد