ميرزا حسينقلي: حيف از تو، براي اينها ساز بزني!

در مجلس جشن بزرگي كه براي عروسي يكي لز بزرگزادگان برپا شد. در باغي چادر زده بودند و سماع حضور و ميرزا حسينقلي نيز حضور داشتند. ميرزا به نواختن تار مشغول شد، ولي به واسطه جنجال و زيادي سرو صدا كسي به ساز او توجه نداشت. سماع حضور به او گفت: حيف از تو كه براي اين مردم ساز بزني، صداي تار كم است و مهمانان را متوجه نمي‌كند. بعد گفت: سنتور مرا بياوريد. و با قدرت شروع به نواختن كرد و چون ساز او طوري خوش صدا بود كه همه را جلب مي‌كرد، مجلس ساكت و آرام شد. بعد بتدريج صدا را ملايم كرد و روي خود را به ميرزا نمود و گفت: حالا همه سراپا گوشند و از ساز تو استفاده خواهند كرد. ميرزا حسينقلي، نواختن را دوباره آغاز كرد و مجلسيان از اينكه قبلا توجهي به ساز او نكرده بودند خجل شدند.

تاريخ موسيقي ايران تاليف حسن مشحون