بنان، رهي معيري،.. : سازي در حنجره داشت
بياد دارم شبي در منزل مجيد وفادار در خدمت بنان و رهي معيري و چند تن ديگر گرد امده بوديم. آن شب استاد بنان را نه چنان ديدم كه دريافته بودم. او آواز نميخواند، پرواز ميكرد، به رواني و سبكي نسيم از دستگاهي به دستگاه ديگر و از گوشه اي به گوشه ديگر پر ميكشيد. گاه من و گاه وفادار او را همراهي ميكرديم، در آن حال كه وي به تماميگوشه هاي رديف ها سر ميكشيد و مركب خواني ميكرد، نگران بودم نتواند به پرده اي كه از آن آغاز كرده بود باز گردد. ولي آنگاه دچار شگفتي شدم كه او به قدرت حنجره نيرومند خود از همان كوره راههايي كه عبور كرده بود، پايگاه به پايگاه بازگشت و به پرده نخستين رسيد. گويي سازي در حنجره داشت كه با استادي، و به هر گونه كه ارده ميكرد آن را مينواخت و چنين هنر نمايي، حتي براي نوازندگان چيره دست كه به پرده هاي دست افزار موسيقي آشنايي كامل دارند بسي دشوار است و از عهده همه كس ساخته نيست، تا چه رسد به خواننده اي كه صدا را در حنجره خويش ميپرورد.
از نور تا نوا- فريدون حافظي