غلامحسين درويش: ازصبح تا الان تمرين نكرده ام

يكروز بعد از ظهر درويش خان بر جمع ما وارد شد و نشست. لحظه اي بعد تاري را آورديم و طبق رسوم قديم آن را بوسيديم و دو دستي به ايشان تقديم كرديم تا اگر حالش را دارد قطعه اي بنوازد. گفت كه نمي‌توانم! از وي پرسيدم: يعني چه؟ شما كه به اين مرحله رسيده ايد، نمي‌توانيد ساز بزنيد؟ گفت: نه! گفتيم: چرا؟ گفت : از امروز صبح تا الان تمرين نكرده ام به همين دليل نمي‌توانم خوب بزنم!

ادبستان- مرداد69- شماره8- استاد قنبري مهر به نقل از يكي از دوستانش