بوسه و آتش |
در همه عالم كسي به ياد ندارد نغمه سرايي كه يك ترانه بخواند تنها با يك ترانه در همه ي عمر نامش اينگونه جاودانه بماند *** صبح كه در شهر، آن ترانه درخشيد نرمي مهتاب داشت، گرمي خورشيد بانگ: هزارآفرين! زهرجا بر شد شور و سروري به جان مردم بخشيد *** نغمه، پيامي ز عشق بود و ز پيكار مشعل شب هاي رهروان فداكار شعله بر افروختن به قله كهسار بوسه به ياران، اميد و وعده به ديدار *** خلق، به بانگ "مرا ببوس" تو برخاست! شهر، به ساز "مرا ببوس" تو رقصيد! هركس به هركس رسيد نام تو را پرسيد هر كه دلي داشت، بوسه داد و ببوسيد! *** ياد تو، در خاطرم هميشه شكفته ست كودك من، با "مرا ببوس" تو خفته ست ملت من، با "مرا ببوس" تو بيدار خاطره ها در ترانه ي تو نهفته ست *** روي تو را بوسه داده ايم، چه بسيار خاك تو را بوسه مي دهيم، دگر بار ما همگي " سوي سرنوشت" روانيم زود رسيدي! برو، "خدا نگهدار" *** "هاله" ي مهر است اين ترانه، بدانيد بانگ اراده ست اين ترانه، بخوانيد بوسه ي او را به چهره ها بنشانيد آتش او را به قله ها برسانيد ***** |