Previous Poem                      Next Poem

بغض

 

در اين جهان لا يتناهي،

آيا، به بيگناهي ماهي،

- ( بغضم نمي گذارد، تا حرف خويش را

از تنگناي سينه بر آرم ! )

گر اين تپنده در قفس پنجه هاي تو،

اين قلب بر جهنده،

آه، اين هنوز زنده لرزنده،

اينجا، كنار تابه !

در كام تان گواراست ؛

حرفي دگر ندارم ! ...

***