"غزل 4 "

ون پرده ي حرير بلندي
خوابيده مخمل شب ، تاريك مثل شب
آيينه ي سياهش چون آينه عميق
سقف رفيع گنبد بشكوهش
لبريز از خموشي ،‌ وز خويش لب به لب
امشب بياد مخمل زلف نجيب تو
شب را چو گربه اي كه بخوابد به دامنم

من ناز مي كنم
چون مشتري درخشان ،‌ چون زهره آشنا
امشب دگر به نام صدا مي زنم تو را
نام ترا به هر كه رسد مي دهم نشان

آنجا نگاه كن
نام تو را به شادي آواز مي كنم
امشب به سوي قدس اهورائي
پرواز مي كنم